اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
سالیان پیش ،قبل از میلاد و هجرت؛ اسرافیل به دستور خداوند برخاست تا درصور بدمد و عمر جهان به سر آید. چون بر لب عرش آمد و لپ هایش را پر کرد و بر دهانه ی صور گذاشت پسرکی اصفهانی که در آن حوالی مشغول بازی بود رو به وی کرد و گفت: نگوزی عامو.. اسرافیل بخندید و چندان بخندید که جان از کف بداد و خداوند از آن زمان به دنبال کسی میگردد تا در صور بدمد پس تا او را پیدا نکرده فرصت هست تا بگوییم و بشنویم ، باشد که یا جانشین اسرافیل پیدا نشود یا آن پسرک اصفهانی همچنان در همان حوالی بازی کند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر